نقدی بر فیلم «جهان با من برقص»
تعداد بازدید : 8
تلخی بیپایان با یک پایان تلخ
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی
«جهان با من برقص» نخستین اثر سینمایی سروش صحت، جاهطلبانه و غیرمنتظره است. این فیلم حاصل تجربیات سینمایی کارگردانهایی چون: تئو آنجلوپلوس، داریوش مهرجویی آندره زوگینتسف، عباسکیارستمی و ... است و میزانسن، شخصیت اصلی (جهان) تا حدود زیادی قصه ارادت فیلمساز را به مرگاندیشی «کیارستمی» نمایان میسازد.
گاوهای دوستداشتنی
شخصیتهای قصه اساساً نمود ایرانی–امروزی به خود گرفتهاند و چنین ابژهای را در آثار تلویزیونی سروش صحت نیز تجربه کردهایم؛ اما تفاوت سینمایی سناریو، در محدودیت زمان و کاهش جزئیات ناخودآگاه دیده میشود. در اینجا صحت که با ایمانصفایی قصه را طراحی کرده، سعی دارد با یاری جستن از درونمایه فلسفی آثار «آنجلوپلوس» که همواره مرد میان سال و اندوهگینی را از مقابل موسیقی، کوه،درخت و چشماندازهای ناب عبور میداد به لبخندهای تلخ حاصل از تضاد فرهنگی بین دو نسل شکل فلسفی بخشد. در این اثر استفاده جهان(علی مصفا) از طناب دار برای خودکشی و اساساً اقدام او برای چنین عملی نقطه اوج فیلمنامه و نقطه ضعف زیباییشناسانه آن محسوب میشود. «جهان» که با چهارپایان درددل میکند و انتظار شنیدن پاسخ از آنان را دارد از غم حسادت نسبتبه احساس دخترش به جوانی امروزی که مابهازای خیالی بسیاری از آمال و آرزوهای بشر مدرن است دست به چنین کاری زده یا از روی تفکر نسبت به چرایی زندگی؟ له شدن شخصیتها زیر دیالوگهای جدی و طنزآلود، هرگز نتیجه دلخواه سازنده را بروز نداده است؛ از این رو شخصیتهایی که با گاو محبوب جهان از نظر نزدیکی به وی مقایسه میشوند عضو زاید یک درام غمانگیزند.
اندوه ناتمام
اشاره به مرگ و اندیشه لایتناهی آن در فیلمنامه «جهان با من برقص» تضادی میان میزانسن و قصه به وجود آورده است. جهان که تا دو ماه دیگر بیشتر زنده نمیماند، در میان یادداشتهای خود در لحظات پایانی فیلم به پایان ترس خود از مرگ و عدم پذیرش آن اشاره میکند. عدم پذیرش آن را میتوان در شیوه زندگی متفاوت او با بشر امروزی عنوان کرد و ترس و پایان چنین احساسی را نتیجه وابستگی به غیر هم نوع. سکانس آخر که جهان در طویله با گاو صحبت میکند و دکتر با سیگار وارد میشود و با تقلید از صدای گاو پاسخ او را میدهد، بزرگترین نقطه ضعف فیلمنامه دیده میشود. فیلم بر پایه سکوت،سرسبزی و گاه تفکر، در تدارک شکل دادن به شخصیت اصلی خود است و میخواهد به چرایی ارتباط انسان با موجودی غیر از همنوع خود را توضیح دهد که با دخالت ورود نابهجای خرده پیرنگ همه نقشهها را بر آب میبیند.
حقیقت مجازی
برخورد ورزشکار با دختر جهان،اشاره به خیانت رفیق، آگاهی سرمایهدار از عدم احساس همسرش به او، برخورد دکتر با خواهر جهان و بسیاری از المانهای داستان «جهان با من برقص» حاصل نقداجتماعی–فرهنگی مؤلف نسبت به جامعه خود است. در واقع مؤلف تنها به ضدارزشهای اجتماعی موجود اشاره میکند و راهکاری پیش روی مخاطب قرار نداده است. نمایی که جهان به خواب ابدی رفته است و میهمانان با لباس مشکی دور او جمع شدهاند، مثال «شام آخر» داوینچی است که زیباترین نمای فیلم به لحاظ زیباییشناسی محسوب میشود. شام آخر، خود رازآلود باقی مانده است و این نما اگر چه نه به آن قوت اما تا حدود زیادی جای کشف و شهود را برای مخاطب باقی خواهد گذاشت. اما متاسفانه پایانبندی فیلم آن گونه که باید حق مطلب را ادا نکرده است؛ زیرا بیان تصویری آن به قدرت روایت نریشن از یادداشتهای روزانه جهان مخاطب را هیجانزده نمیکند و یک رقص حاصل از دوستی را به تلخی بیپایان مجازیوار آن تبدیل کرده است.